چشم تو خورشید و خورشید از تنت لبریز شد
از طنین خنده ات دنیای من سرریز شد
باغ الفت در نگاهت صد جوانه زد ، شکفت
گل به باغ لب نشا کردی ، لبت گلریز شد
شبنم پاک نگاهت جلوهء مهتاب داشت
سبز بودی ، فصل گل با دیدنت پاییز شد
هر طلوع صبح ، من زیباترینت یافتم
همچو خورشیدی و باران با تو در پرهیز شد
کودک اندیشه
ام را با نگاهت خواب کن
در شبی که با
تو بودم ، غصه حلق آویز شد.
مجتبا نبی زاده «م.رها»
خرداد 1372
منبع : پی آمود پارتیان
نويسنده :رضا عصمتی مهندس عمران
تاريخ: دوشنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۲ ساعت: